خصوصیت اول آنکه: در قصد بهشت و حور العین و قصور و اشجار و انهار این منقصت است که در هر عملى در ثواب و جزاء آن حد معینى از آنها یعنى بهشت و قصور مقرر است که در اخبار اهلبیت اطهار علیهم السّلام که اختصاص دارد علم این امر بآنها مذکور است ،
و مقتضاى آن تحدید وتعیین آن است که بنده باید عامل بآن عمل بشود تا آنکه استحقاق آن حدّ معین را پیدا نماید و عامل بودن هم موقوف است بآنکه انسان عمل را بتمامه بکیفیت صحیحه با جمله شرایط ظاهریه و باطنیه آن بجا آورد بوجهى که ثابت شده باشد از فرمایش اهلبیت اطهارعلیهم السّلام پس در هر درجه از اجزاء یا شرایط عمل نقصانى حاصل شود نقصان باصل عمل حاصل میشود و باین سبب بنده از اهل آن عمل محسوب نمى شود و بر فرض وقوع عمل هم از بنده بر وجه تمام نیست بشرایط قبول آن ، پس در هر عملى که بجا آورد استحقاق اجر مقرر همان عمل را پیدا میکند و اما آنچه را که بجا نیاورد مستحق اجر آن نمیشود.
و لکن در قصد نمودن طلب رضاى خداوند متعال را در عبادات خصوصا بعنوان محبت وانس پیدا کردن با او و لاسیما عنوان موالات بااولیاء اطیبین او ، پس اولا بنده از همان بدو شروع در عمل و بهر سعیى که نماید یا حرکتى کند یا نفسى بکشد عامل بآن شده است نهایة تا ختم آن عمل هر چه بیشتر سعى نماید عمل او اکمل میشود بواسطه آنکه چون غرض اصلى در عمل محبت و درستى نمودن است با خداوند متعال.
پس هر درجه سعى او جداگانه محبتى است از او نسبت بخداوند عزوجل و در این حال مادامى که خللى باین قصد خاص وارد نشود هیچ امرى دیگر مخل باصل عمل او نیست هر چند آن عمل بتمام اجزائه و شرائطه تحقق پیدا نکند در خارج ، پس بنده بهر درجه از آن که موفق شد از اهل محبت است کاملا.
پس نماز مثلا از براى اهل آن درجات عالیاتى مقرر است در بهشت و لکن موقوف است بآنکه مجتمع باشد در آن آداب و احکام و شرایطى که از جمله است خضوع و خشوع قلب در ان بتوجه تامّ بجانب ملک علام جل شأنه که اگر این توجه نباشد در ان بنده ، در زمره اهل نماز محسوب نیست ، ولکن هر گاه عمده قصد و غرض در ان محبّت و دوستى با خداوند متعال باشد و طلب رضاى او باین عمل که محبوب اوست ، پس نماز بهر درجه که از او واقع شود عنوان محبّت از او بعمل آمده وداخل میشود در زمره محبّین خصوصا با ملاحضه آنکه از دوست هر چه باشد قلیل آن هم در نظر دوست پسندیده وکبیراست و باین ملاحضه نماز با همان درجه نقصان ان وسیله قرب بنده و معراج او میشود ، پس اخلاص نیت باین عنوان محبت اعظم مکملات نقصان نماز است ، پس چنین است امر در باب توسل بحضرت ابى عبداللّه علیه السّلام بهر عنوان از زیارت و اقامه تعزیه و نصرت و مودت که اگر فى الحقیقه قصد و نیت بنده در ان حبّا للّه و لرسوله و لاولیائه علیهم السّلام باشد پس از آن وسیله فوز بدرجات عالیات قرب خداوند متعال است هر چند بظاهر قلیل و حقیر باشد.
خصوصیت دوم آنکه: در قصد بهشت و حور وقصور چون او غرض اصلى بنده است پس بر فرض وقوع عمل هم صحیحا و مقبولا ، جزاء همان است و دیگر جزاء و ثواب فعلى ندارد ، جز بعضى از خصوصیات دنیویّه چون فرج در شدائد ، ولکن در قصد محبّت خالصه با خداوند متعال و طلب رضاى او ، پس چون تمام توجّه بنده در جمله جهات عبادت قبلا و بعدا و مقارا بجانب خداوند متعال است ، پس جزاء فعلى این توجه بنده ، توجه خداوند است بسوى او ، در هر حال بنظر تلطّف و مرحمت ، و در این توجّه الهى حاصل است اکمل مراتب لذائذ از براى اهل آن ، و در این توجّه الهى است نور قلب از براى بنده ، و شرح صدر و اطمینان نفس است که بنده ، در هر حال احساس میکند در قلب خود آثار قبولى عمل را بهمان تکمیل مرتبه نورانیت.
و باین سبب شدید میشود میل و رغبت و رجاء او در عبادات و عمل ، و هیچ حال یأس از براى او حاصل نمیشود ، و امادر قسم اول ، پس استحقاق این مرتبه از نورانیّت قلب ،61ص که آثار آن توجه خاص الهى است از براى بنده نیست ، از جهت آنکه ان توجه مخصوص از او بجانب خداوند نیست ، بلکه تمام توجه او به بهشت و حور و قصور میباشد ، و آن بموقع خود در آخرت باو خواهد عطا شود ، بر فرض سلامت او از جمله فتنها تا حین موت.
خصوصیت سوم آنکه: در قصد بهشت و حور و قصور چون تمام هم بنده توجه او بآنهاست و حقیقت سعیش از براى وصول بآنجاست و لذا از جانب خداوند استحقاق نصرت فعلى از جهت جزاء این عمل خود ندارد و اگر هم بشود محض تفضل است بلکه با فرض سلامت عملش استحقاق همان حور و قصور را دارد بر حسب وعده الهى چونکه بقصد همان عبادت کرده و با این حال بنده بسیار در معرض گرفتار شدن بفتنه هاى شیاطین از جن و انس و هواهاى نفسانیه و زینتهاى دنیویه میباشد ، چنانچه بسیارى از عباد و زهاد با کثرت زهد و عبادت مبتلا به بعض از اینها شدند و لکن در قصد محبت خداوند و طلب رضاى او پس چون تمام همّ بنده وسعى او از براى حصول رضا و دوستى خداست پس مجازات این محبت ، محبت خالصه خداوند متعال است با بنده و لازمه محبت او نصرت و یارى او است بنده را و لازمه نصرت و یارى او محافظت او است بنده اش را از هر نوع فتنه و حطر و هلاکت در هر جهت که فرض شود ظاهرا و باطنا ازجانب شیاطین جنى و انسى و از هواهاى نفسانیه و زینتهاى دنیویه.
پس در قسم اول هر چند بنده از جهت کمال معرفتش بخداوند بآنکه بهشت ونعم بى پایانش از او است و او است خالق آن و بدست او است عطا نمودن آن پس از این جهت محبت باو پیدا نموده و رجاء و امید عطاء بهشت و نعم آن را از او دارد و خداوند متعال هم بواسطه همین مقدار معرفت و محبت و رجاء او مقصد او را از بهشت بوسیله عبادت عطا مى فرماید و لکن حقیقت مقصد این بنده و ذى المقدمه او همان فوز به بهشت ونعم او است و آن مرتبه محبت و رجائش بخداوند متعال در واقع مقدمه است از براى آن.
و اما در قسم ثانى واقع غرض بنده و مقصد اصلى محبت با خداوند و انس باو و طلب رضاى او است و عمده قصدش در هر عملى مقدمه فوز باین امر است و اگر بهشت و نعیم آن را هم دوست بدارد از جهت آن است که عطاى او است و محل نظر و رحمت اوست.
خصوصیت چهارم آنکه: در قصد بهشت وحور و قصور چون غرض بنده همان رسیدن بآن است و ان هم بعد از موت است پس طول انتظار دارد غایت مشقت و سختى دارد و این در معرض سستى حال بنده است در عبادات و اما در قصد محبت و انس با خداوند متعال پس آن امرى است که در همین عالم از براى بنده مرتبه اى از آن میسر است مستدام تا منتهى شود بآن عالم بحد اکمل آن ظاهرا و باطنا پس بنده قلب و روح او دائم در لذائذ انس اشتغال دارد و باین سبب هیچ آنّى فتور و سستى براى او حاصل نمى شود.
خصوصیت پنجم آنکه: بر حسب فرمایش نبوى صلى اللّه علیه وآله: « الجنة حفت بالمکاره »
پس لابدا در این عالم دنیا از براى اهل بهشت مکاره و ابتلاءات و آلام جسمانى و روحانى فراهم میشود نهایت در هر کسى بوجهى در بعضى بواسطه فقر و در بعضى بواسطه مرض و در بعضى بواسطه خوف اعداء یا جهات دیگر ، پس در مقام عبادت هر گاه غرض همان مجرد وصول به بهشت و حور و قصور باشد و با آنکه آنهم بعد از موت است پس چنین بنده در این دنیا درمقام مکاره و ابتلاءات ، غایت مشقت از براى او فراهم میشود ، طول انتظار در نظر اویک طرف و آلام مکاره یک طرف و نبودن مقابل فرجى روحانى جز هر گاه متذکر آیات و اخبارى که در وصف بهشت و اهل اوست شود و گاه لطفى از خداوند تفضلا بواسطه کثرت دعا و تضرع او در طلب فرج ، پس در این حال اگر مستقیم در طریق بندگى بماند تا حال موت که بسیار بصعوبت میگذراند ، با آنکه حال شکوى و جزع او هم بسیار میشود و آنهم محل است بکمال اجر عبادت و اگر هم چنین استقامتى 62صنداشته باشد که لابدا در معرض بعض ابتلاءات حالش فاسد و از عبادات بکلى معرض میگردد ، چونکه استحقاق نصرت کامله الهیه را هم ندارد از جهت همان که عمده توجهش در عمل بجانب مزد است نه بجانب خداوند واگر هم با خداوند توجه و انس پیداکند مقدمه وصول بمزد است چنانچه ذکر شد.
خصوصیت ششم آنکه: درقصد بهشت و حور و قصور چونکه بنده بعد از فرض تحقق عمل از او بر وجه صحیح ومقبول در آن جزائى جز همان بهشت امر دیگر نیست و آنهم محدود بحّد معین و درجات معینه است ، و چونکه از این بابت که قصد جز بهشت چیزى نبوده استحقاق نصرت دائمیه کامله خداوند رانداشته باشد ، پس در معرض فتنه بسیار واقع میشود و خطاء او از این بابت بسیار واقع میشود و خطا او از این بابت بسیار و بى شمار میشود ، و حقوق و مظالم بسیار بر او تعلق میگیرد از جانب قلب او که خیال فاسد در حق کسى کند یا زبان او که کلامى که مخل بجان یامال یا عرض و حرمت کسى باشد بگوید و هکذا از دست و پا و چشم و گوش.
پس بسا بنحوى باشد که در قیامت آز عمل صحیح و مقبول بعوض داده شود چنانچه در اخبار بسیار است ذکر این امر پس بى عمل شود در قیامت و محتاج بماند و اما در قصد محبت و دوستى داشتن حقیقتا پس با آنکه در این حال خطا و لغزش چنین بنده بسیار کم است بملاحضه آنکه حفظ و نصرت دائمیه خداوند متعال نسبت باو ، و اگر هم چیزى بر عهده او تعلق گیرد خطا و سهوا پس لازمه جزاء محبت الهیه در حق او آن است که اصلاح جمله جهات منقصتهاى او را در دنیا و آخرت بفرماید و لهذا صاحب حقّ او را بفضل خود راضى فرماید چنانچه در اخبار بسیار است که ائمه اطهار علیهم السّلام خود تکفل میفرمایند حقوقى که از ناس بر عهده شیعیانشان باقى مانده و اداء میفرمایند ، و این شیعیان اند عمده آن عباد اللّه که در جهت محبت خداوند موالات با این اولیاء اطهرین او ائمه معصومین نموده اند.
خصوصیت هفتم آنکه: در قسم اول که قصد مجرد بهشت و حور و قصور است ، بعد از سلامتى از جمله فتنه ها اگر به بهشت رفت سالما پس استحقاق بیش از مزد عمل ندارد بحد محدود و معین در آن و لکن در قسم ثانى که قصد محبت الهیه باشد خاصه در عنوان موالات با اولیاء او پس مصداق عمل ندارد:
(و لدینا فیه مزید ) و مصداق: (لذین احسنوا الحسنى و زیادة)
واقع میشوند و این زیاده استدامه دارد در آنجا الى ماشاء اللّه.
خصوصیت هشتم آنکه: در قسم اول چونکه قصد همان حور و قصور بوده است ، پس از لذائذ کامله روحانیه در بهشت بى بهره است 63ص، چونکه نه طالب آن بوده و نه عملى براى آن نموده و نه اهلیت آنرا پیدا کرده:
( و لیس للانسان الا ما سعى )
اما در قسم ثانى پس فائز به هر دو میشوند چونکه طالب هر دو بوده است بعنوان آنکه هر دو جهت محبوب او است هر چند جهت روحانى احب است نزد او و هم عمل براى هر دو نموده از جهت آنکه غرض اصلى او طلب رضاى خداوند و فوز بمقام رضوان او بوده در هر چه حاصل شود و بهر درجه واصل گردد و هم اهلیت هر دو را پیدا نموده چونکه بعد از اهلیت مقام نعم روحانى نعم جسمانى دون او است بمراتبى.
خصوصیت نهم آنکه: در قسم اول که قصد محض بهشت و حور و قصور باشد بنده اهلیت و استحقاق مجالست و مؤانست با اولیاء اطهرین اکرمین معصومین خداوند متعال و متنعم گردیدن بطیبات خاصه از نعم جسمانیه آنها از مأکول و مشروب و ملبوس و مرکوب و غیرها در درجات خاصه عالیه آنها را ندارد و در قسم ثانى چون محبت و دوستى خداوند موالات حقیقیه با آن اولیاء الهى نموده است پس اهلیت و استحقاق آنرا پیدا نموده.
خصوصیت دهم آنکه: در روایت است که در مقامات عالیات الهیه در قیامت از براى خداوند وعده گاهى است از مواقع خاصه کرامت او که عباد مکرمین خود را در موعد هر جمعه دعوت در آن میفرماید و از جمله کرامات الهیه در آن نسبت بآنها این است که با آنها بنداء خود که خلق میفرماید بلاواسطه تکلم میفرماید و اظهار لطف و مرحمت ربانیّه شاهانه میفرماید که در این مکالمه لذتى است فوق آنچه بشود تعقل نمود قبل از احساس آن در آن مقام.
و دیگر از آنجمله کرامات خاصه الهیه در انمقام افاضه نورى است بهریک بوجهى که چون برمیگردند بدرجات خود در جنان حوریان تاب دیدن آنرا نمى آورند و آنها را از شدت ضیاء نمى شناسند که ازواج آنهایند تا پس از مکالمه و کمال تأمل و از سبب آن نور مى پرسند پس بآنها میگویند که این نور از کجا است ودر حدیث است آنکه این مقام خاص کسانى است که در دنیا رابطه آنها با خداوند متعال بعنوان کمال معرفت و حقیقت محبت بوده است خصوصا در عنوان موالات با اولیاء اطهرین او علیهم السّلام.